جدول جو
جدول جو

معنی چشم بد - جستجوی لغت در جدول جو

چشم بد
چشم شور، چشمی که اگر با نظر اعجاب و تحسین به کسی یا چیزی نگاه کند به آن چشم زخم می زند و آسیب می رساند برای مثال چه نیروست در جنبش چشم بد / که نیکوی خود را کند چشم زد (نظامی۶ - ۱۰۷۶)، ندانم چه چشم بد آمد بر اوی / چرا پژمرید آن چو گلبرگ روی (فردوسی - ۴/۳۳۸)
تصویری از چشم بد
تصویر چشم بد
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چشم زده، مهره سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم بگردن کودک آویزند، زمان اندک طرفه العین لحظه لمحه، اشاره کردن چشمک زدن
فرهنگ لغت هوشیار
باعتقاد عوام قسمی از جادوست که اثر در دید مردم کند که چیزها را طور دیگر ببینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم بند
تصویر چشم بند
پارچه یا چیز دیگر که با آن چشم کسی یا حیوانی را ببندند، کنایه از کسی که چشم بندی کند و با افسون و شعبده چیزی را دگرگون کند، کنایه از نوعی افسون که به وسیلۀ آن مردم چیزها را به صورت دیگر می بینند، برای مثال ای زلف تو هر خمی کمندی / چشمت به کرشمه چشم بندی (سعدی۲ - ۶۲۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم زد
تصویر چشم زد
((~. زَ))
مهره سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم به گردن کودک آویزند، کنایه از زمان بسیار کم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشم بند
تصویر چشم بند
((~. بَ))
آن چه که روی چشم بندند تا جایی را نبیند
فرهنگ فارسی معین
مهره ای سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم به گردن کودک آویزان کنند، خرمک، کنایه از زمانی بسیار اندک، مدتی اندک به قدر یک چشم بر هم زدن، برای مثال گر دور شدی ز چشم رنجور / یک چشم زد از دلم نه ای دور (نظامی۳ - ۵۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم بندی
تصویر چشم بندی
شعبده بازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چشم شدن
تصویر چشم شدن
ظاهر شدن روشن گشتن منکشف گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم سر
تصویر چشم سر
دیده ظاهر بین، چشم ظاهر، نظر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم زده
تصویر چشم زده
کسی که چشم زخم بدو رسیده باشد چشم زد چشم رسیده، مایوس ناامید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم زدن
تصویر چشم زدن
با چشم شور بکسی آسیب رسانیدن و بمعنی پلک را باز و بسته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم درد
تصویر چشم درد
درد چشم بیماری چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم خرد
تصویر چشم خرد
چشم عقل و دانش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم بندی
تصویر چشم بندی
افسونگری ساحری
فرهنگ لغت هوشیار
بازیی است کودکانرا که در آن چشم یکی را بندند و دیگران پنهان شوند سپس چشم او را گشایند تا دیگران را پیدا کند هر کدام را که پیدا کند بر او سوار شود تا محل معین و بعد از آن چشم کودک پیدا شده را بندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم باز
تصویر چشم باز
مواظب، مراقب، بیدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخم بد
تصویر تخم بد
بد اصل پست نژاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم دل
تصویر چشم دل
چشم بصیرت، بینش آگاهانه و توام با خرد، برای مثال چشم دل باز کن که جان بینی / آنچه نادیدنی ست آن بینی (هاتف - ۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم بندی
تصویر چشم بندی
بستن چشم کسی، کنایه از شعبده، حقه بازی، جادوگری، افسونگری، کنایه از نیرنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم زخ
تصویر چشم زخ
چشم زخم، صدمه و آسیبی که از چشم بد یا چشم شور به کسی برسد، آسیب و زیانی که از نگاه یا کلام آنکه چشم شور دارد به کسی یا چیزی برسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم زده
تصویر چشم زده
((~. زَ دِ))
کسی که آسیبی از چشم بد به او رسیده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشم زدن
تصویر چشم زدن
((~. زَ دَ))
چشم زخم خوردن، کنایه از بیدار بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشم بندی
تصویر چشم بندی
((~. بَ))
افسونگری، ساحری
فرهنگ فارسی معین
((~. بَ دَ))
بازی ای است کودکان را که در آن چشم یکی را بندند و دیگران پنهان شوند سپس چشم او را گشایند تا دیگران را پیدا کند، هر کدام را که پیدا کند بر او سوار شود تا محل معین و بعد از آن چشم کودک پیدا شده را بندند
فرهنگ فارسی معین
نوعی بازی دسته جمعی که در آن چشم کسی را می بندند و از او می خواهند چیزی را پیدا کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم زده
تصویر چشم زده
ویژگی کسی که چشم زخم به او رسیده، ویژگی آنکه از چشم بد آسیب دیده، چشم رسیده، چشم خورده، برای مثال شد چشم زده بهار باغش / زد باد تپانچه بر چراغش (نظامی۳ - ۵۱۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم زدن
تصویر چشم زدن
چشم زخم به کسی رساندن، با چشم شور به کسی نظر کردن و به او آسیب رساندن
بستن و باز کردن پلک ها، اشاره کردن با چشم
ترس و بیم داشتن، بیمناک بودن از کسی یا چیزی برای مثال دوخته بر دیده از این ناکسان / کاهل نظر چشم زنند از خسان (امیرخسرو)
فرهنگ فارسی عمید